یادی از شهید محمد مجتهدی
یادی از شهید محمد مجتهدی

یادی از شهید محمد مجتهدی

یادی از شهدا

خاطراتی از زبان مادر شهید :

محمد پسری آرام وبا ادب وفهیم اما بشاش بودخنده هایش وشوخی هایش بیشتر از کمک هایی که در امور منزل به من می کرد مرا شاد می نمود .

محمد یک انگشتری داشت که می دانستم انرا به جبهه نبرده است ولی نمی دانستم کجا گذاشته است  بعد از شهادتش خیلی گشتم ولی انگشتر را پیدا نکردم  تا اینکه یک شب به خوابم امد و من جای انگشتر را از محمد پرسیدم و او جای انرا  نشان داد و گفت چند بار از کنار انگشتر رد شدی ولی ندیدی  از خواب بیدار شدم و به ادرسی که داده بود رفتم و دیدم انگشتر انجاست و من چندین بار از همین جا رد شده ام  با خود گفتم شاید می خواسته تاکید نماید که شهدا نمرده اند و بر امور شاهد بوده و نظاره می کنند

واگر به قران کریم مراجعه کنیم می فهمیم که شهدا نمرده اند و نزد خداوند متعال روزی می خورند و لیکن درک ما به انجاها نمی رسد از اینکه پسرم را در راه اسلام  داده ام به این سربلندی  خدا را شکر می کنم و از درگاهش برای خود و همه مادران و خانواده شهدا صبر می خواهم   و قربان صبر حضرت زینب شوم که به انهمه مصایب  صبر کرد و کربلا را  همه اش زیبایی می دید   شهدا هم در  راه امام  حسین رفتند و همه انها واقعا کربلایی شدند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.