یادی از شهید محمد مجتهدی
یادی از شهید محمد مجتهدی

یادی از شهید محمد مجتهدی

یادی از شهدا

خاطراتی از زبان برادر شهید (برادر همرزمش، حجت الاسلام والمسلمین حاج مهدی قبل از شهادت محمّد)

یک روز قبل از عملیات یک گردان از برادران که احتمالا از تیپ انصارالمهدی ابهر بودند در سوله ای جمع شده بودند ودر ان جمع تنها کسی که یک تشت حنا درست کرده وبا خنده دست همه حنا می گذاشت شهید محمد بود و این جمله را که این حنای عروسی است تکرار می کرد وبه دست  خودش هم حنا گذاشته بود . یکی از امپولهای ضد شیمیایی را اشتباها به انگشتش زده بود و انگشت  خود را  متورم کرده بود ولی می خندید  من گفتم تو برو پشت خط چون من تازه از مرخصی امده ام گفت تو برای خودت و من برای خودم  و  وظیفه هر کدام جداست . محمد مجتهدی( فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج محمد حسین مجتهدی )شهید شده بود من به اخوی گفتم این خبر را به سلطانیه اطلاع بدهم یا نه محمد گفت فعلا  صبر کن شخص  دیگری هم به این شهید خواهد پیوست  انگاه اعلام می کنی . به فرمانده ی محمد گفتم او را به خط برای حمله نبرید  ایشان گفت چندین نفر از جمله محمد برای رفتن روی مین جهت باز شدن مسیر و  رفع محاصره  اماده شده اند  و در این لحظه محمد امد و قبول نکرد که به عقب برگردد . شب عملیات هم با شوخی هایش (البته شوخی معقول )به رزمند گان روحیه می داد و انها  را بشاش می نمود.

وقتی خداحافظی کرد تا  به عملیات  برود هر چه دورتر می شد باز برمی گشت و با تکان دادن دست خداحافظی را تکرار می کرد . چند ماه قبل از اعزام به جبهه کتابهای مربوط به معاد را از بین کتب من بر می داشت و مطالعه می کرد گفتم چرا همه اش کتاب معاد را می خوانی گفت احساس می کنم که لازم است بخوانم

حدود ۱۵ نفر از رزمندگان از جمله محمد یکجا نشسته وصحبت می کردند و گاها  می خندیدند در حالی که پیکر چندین شهید هم انجا بود من گفتم امشب خیلی نخندید (و به عنوان یک طلبه تذکر دادم ) گفتند برو در فکر خودت باش  اینجا بود که یادم افتاد درعاشورا حبیب ابن مظاهر و سایر یاران امام حسین (ع) از شوق شهادت چقدر خوشحال بودند و یادم افتاد که امام خمینی (ره) فرمودند شهدا در قهقهه مستانه اشان عند ربهم یرزقون هستند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.