یادی از شهید محمد مجتهدی
یادی از شهید محمد مجتهدی

یادی از شهید محمد مجتهدی

یادی از شهدا

خاطره ای از زبان همرزمان شهید وبخشی ازسجایای اخلاقی

سید صادق (حمید ) اقامیری: ” ۱۳نفر از رزمندگان شهر سلطانیه از جمله شهید محمد  در عملیات کربلای ۵ با هم بودیم و ساعت حدود ۸ شب  عملیات شروع شد محمد  واخوی من  شهید سید باقر ( سعید ) ماموریت داشتند که با ارپی جی هفت یک دوشکای عراقی را که با رگبار خود  مانع شده بود خاموش کنند در حین حمله محمد گلوله خورد  ادامه مطلب ...

خاطراتی از زبان برادر شهید (برادر همرزمش، حجت الاسلام والمسلمین حاج مهدی قبل از شهادت محمّد)

یک روز قبل از عملیات یک گردان از برادران که احتمالا از تیپ انصارالمهدی ابهر بودند در سوله ای جمع شده بودند ودر ان جمع تنها کسی که یک تشت حنا درست کرده وبا خنده دست همه حنا می گذاشت شهید محمد بود و این جمله را که این حنای عروسی است تکرار می کرد وبه دست  خودش هم حنا گذاشته بود . یکی از امپولهای ضد شیمیایی را اشتباها به انگشتش زده بود و انگشت  خود را  متورم کرده بود ولی می خندید  ادامه مطلب ...

خاطراتی از زبان مادر شهید :

محمد پسری آرام وبا ادب وفهیم اما بشاش بودخنده هایش وشوخی هایش بیشتر از کمک هایی که در امور منزل به من می کرد مرا شاد می نمود .

محمد یک انگشتری داشت که می دانستم انرا به جبهه نبرده است ولی نمی دانستم کجا گذاشته است  بعد از شهادتش خیلی گشتم ولی انگشتر را پیدا نکردم  تا اینکه یک شب به خوابم امد و من جای انگشتر را از محمد پرسیدم و او جای انرا  نشان داد و گفت چند بار از کنار انگشتر رد شدی ولی ندیدی  از خواب بیدار شدم و به ادرسی که داده بود رفتم و دیدم انگشتر انجاست و من چندین بار از همین جا رد شده ام  با خود گفتم شاید می خواسته تاکید نماید که شهدا نمرده اند و بر امور شاهد بوده و نظاره می کنند

واگر به قران کریم مراجعه کنیم می فهمیم که شهدا نمرده اند و نزد خداوند متعال روزی می خورند و لیکن درک ما به انجاها نمی رسد از اینکه پسرم را در راه اسلام  داده ام به این سربلندی  خدا را شکر می کنم و از درگاهش برای خود و همه مادران و خانواده شهدا صبر می خواهم   و قربان صبر حضرت زینب شوم که به انهمه مصایب  صبر کرد و کربلا را  همه اش زیبایی می دید   شهدا هم در  راه امام  حسین رفتند و همه انها واقعا کربلایی شدند.

خلاصه ای از وصیّت نامه ی شهید :

به یگانگی خداوند و نبوت پیامبران و امامت امام علی ویازده  اولادش شهادت می دهم … بر پدر و مادرم سلام دارم و حالیت می خواهم  و اگر شهید شدم  در شهادتم  صبر نمایید به خواهران و  برادران و خانواده های انان سلام دارم و حلیت می طلبم  و به تمامی فامیلان و دوستان و اشنایان سلام دارم .. من این راه را آزادانه و با شوق انتخاب کردم و احساس وظیفه دارم که با امر رهبر عزیز از انقلاب و اسلام و کشور خود دفاع نمایم … پشتیبان و حامی واقعی ولایت فقیه باشید و راه شهدا را ادامه دهید  … از گناه دوری کنید  که هیچ گناهی ارزش تجربه کردن را ندارد

اعزام به جبهه

هر چند که موقع اعزام به جبهه یکی از برادرانش ( حجت الاسلام والمسلمین حاج مهدی ) ماه ها بود که داوطلبانه در جبهه ها حضور داشت اما ایشان نیز دفاع از اسلام و کشور را بر خود فرض می دانست و خود را موظف می دید که فرمان امام خمینی (ره) را لبیک گفته و به سوی جبهه ها بشتابد لذا با علاقه و شوق فراوان و البته با زمینه چینی برای جلب رضایت والدین  به همراه چندین نفر از دوستان خود و جوانان غیور سلطانیه و از طریق بسیج و از شهرستان ابهر راهی جبهه های جنوب شدند وبرخی از همرزمانش در همین عملیات شهید شدند از جمله : شهید محمد مجتهدی فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج محمد حسین مجتهدی

(شهید محمد حسن مجتهدی برادر این شهید هم در عملیات بدر شهید شده است) وشهید هاشم صفوی و شهید رسول ارجینی و شهید ابولفضل نظری و شهید سید باقر (سعید) اقامیری